مارک ویتمن، یکی از روانشناسان موسسه مناطق مرزی روانشناسی و سلامت روان در فرایبورگ آلمان سعی دارد با مثالی این موضوع را برای مخاطب آسانتر کند. به گفته ویتمن، در هنگام تصادف رانندگی، تمام بدن آماده عمل است. در چنین شرایطی، عملکرد داخلی بدن و فرآیند پردازش تسریع می شود. در حالی که عملکرد خارجی با کاهش سرعت و کندی مواجه است.
آلیسون هولمنروانشناس سلامت دانشگاه ارواین در ایالت کالیفرنیا نیز در رابطه با شرایط بحرانی مانند تصادف می گوید که در چنین مواقعی انسان به گذشته و آینده فکر نمی کند و تنها چیزی که اهمیت دارد زنده ماندن است.
یکی دیگر از افرادی که درباره این موضوع صحبت می کند سرهی ژدان است. وی در یکی از صحبت های خود مستقیماً به این موضوع اشاره می کند و می گوید: «مردم در زمان جنگ برای آینده برنامه ریزی نمی کنند و سعی می کنند به این فکر نکنند که آینده دنیا چگونه خواهد بود. تنها چیزی که در این شرایط مهم است. حال و مردمی است که با آنها زنده خواهند ماند.”
هولمن معتقد است که این تمرکز محدود می تواند اثرات مخربی بر سلامت روان داشته باشد. وقتی لحظه حال آنقدر شدید است که در ذهن می ماند، این احتمال را می دهد که زمان سختی در پیش است. چنین آشفتگی هایی در زمان می تواند خود را در زبان مردم نشان دهد. به خصوص در مورد افرادی که به شدت تحت تاثیر آسیب های روانی هستند.
افرادی که زخم های ذهنی دارند ممکن است داستان زندگی خود را از دست بدهند
تران دقیقاً سخنان مادرش را به خاطر می آورد. اما سایر جزئیات آزاردهنده دوران کودکی او مبهم است. این در افرادی که تروما را تجربه می کنند بسیار رایج است. به گفته الیزا سیاراملی، عصبشناس شناختی در دانشگاه بولونیا در ایتالیا، افراد مبتلا به آسیب مغزی دارای حافظه قوی و در برخی موارد از دست دادن حافظه هستند.
نویسندگان یک مقاله مروری در سال 2021 که در Frontiers in Psychology منتشر شده است، خاطره افراد مبتلا به زخم های روانی را بسیار بحث برانگیز توصیف می کنند. آنها گفتند که شواهد نشان می دهد که افراد مبتلا به تروما تمایل دارند خاطرات استرس زا را با جزئیات زیاد به خاطر بسپارند. در چنین شرایطی ذهن بر خاطرات آسیب زا متمرکز می شود و در حالی که سایر خاطرات محو می شوند، خاطرات جدیدی ثبت نمی شود.
به گفته Ciaramli، وقتی از افراد بدون PTSD خواسته میشود که خاطرات مرتبط با یک کلمه خاص مانند ساحل را بازگو کنند، داستانهای مفصلی ارائه میکنند که حتی شامل نوع لباسی است که در چنین مکانی میپوشیدند. اما افراد مبتلا به PTSD معمولاً خاطرات عمومی را با جزئیات بسیار کم روایت می کنند.
در مطالعه دیگری، محققان از 52 شرکت کننده خواستند تا خاطرات خود را به مدت یک هفته ثبت کنند. 26 نفر از PTSD رنج می بردند و 26 نفر با وجود گذراندن تروما چنین اختلالی نداشتند. شرکت کنندگان در این مطالعه همچنین به چند سوال در مورد حافظه پاسخ دادند. مثلاً چه مقدار از حافظه آنها تحت تأثیر این ضربه قرار گرفته است؟ این موضوع چقدر در زندگی آنها اهمیت دارد و آیا احساس می کنند حافظه از نظر زمانی از آنها دور است؟
گزارش پژوهشی این تیم در سال 2017 در مجله Clinical Psychological Science منتشر شد. بر اساس این گزارش، شرکت کنندگان بدون PTSD به طور متوسط 21.4 خاطره در هفته ثبت کردند. در حالی که افراد مبتلا به اختلال PTSD تنها قادر به ثبت 11 خاطره بودند. علاوه بر این، افراد مبتلا به PTSD در مقایسه با گروه دیگر، خاطرات بیشتری داشتند که مربوط به تروما بود.
تریش ترن همچنین متوجه کمبود جزئیات در خاطراتش شده و می گوید که خاطراتش مربوط به اتفاقات مهمی مانند ضربه روحی یا لحظات شاد است. اعتقاد بر این است که او ممکن است 57 سال زندگی کند. اما داستان زندگی او در یک فصل خلاصه خواهد شد. البته باید توجه داشت که داستان زندگی هیچکس دقیق نیست و این عدم دقت به ما کمک می کند تا جزئیات اضافی را از ذهن خود پاک کنیم و به داستان زندگی خود معنا ببخشیم.
فقدان نسبی خاطرات از یک فرد آسیب دیده، که هم وضوح خاطرات و هم کیفیت آنها را در بر می گیرد، به این معنی است که این افراد سعی دارند روایتی منسجم از گذشته خود ایجاد کنند و خود را در حال حرکت به جلو تصور کنند. به گزارش سیارملی، 10 سال پیش دانشمندان به این نتیجه رسیدند که همان مناطق فعال مغز که برای یادآوری خاطرات گذشته ضروری است، برای تصور آینده نیز اهمیت حیاتی دارند. او معتقد است برای تصور آینده به حافظه نیاز داریم.
مطالعه کامیا در مورد پناهندگان نشان می دهد که وقتی نمی توانند یک تجربه آسیب زا را در داستان زندگی خود جای دهند، چه بر سر احساسات مردم می آید. هدف اصلی او یافتن پاسخی برای این سوال بود که آیا استدلال زندگینامهای که افراد برای کنار آمدن با تغییرات زندگی روزمره استفاده میکنند میتواند به افراد مبتلا به اختلالات تروماتیک نیز کمک کند؟
کامیا و ریدا ظفر، دانشجوی روانشناسی از دانشگاه نیویورک ابوظبی، 31 پناهنده ساکن آلمان را مورد مطالعه قرار دادند. این دو روانشناس علاوه بر گفتن داستان زندگی خود، از پناهندگان خواستند تا نظرسنجی های تغییر زندگی و اتکا به خود را که در مطالعه سال 2015 مورد استفاده قرار گرفت، پر کنند.
طبق گزارشی که کامیا و ریدا در سال 2021 در Frontiers in Psychology منتشر کردند، 16 پناهنده که از زمان ورود به آلمان تغییرات زندگی کمتری را تجربه کرده بودند، استدلال زندگینامهای و تداوم بیشتری داشتند. پناهندگانی که تغییرات بیشتری را در زندگی خود تجربه کرده بودند نیز از استدلال های زندگی نامه ای استفاده کردند. اما احساس اتکای آنها به خود کمتر از گروه دیگر بود.
به گفته کامیا، این افراد نمی توانند آسیب های خود را برطرف کنند و فکر کردن به گذشته به جای حل مشکلات باعث نشخوار فکری و گیرکردن آنها در گذشته می شود.
روان درمانی می تواند به آینده افراد کمک کند
ترن در بیشتر دوران بزرگسالی خود با احساس رکود دست و پنجه نرم می کرد. او در این رابطه می گوید: هویت من ریشه در گذشته داشت و نمی توانستم جلو بروم، هر بار که مشکلی برایم پیش می آمد مثل تکرار گذشته بود و نمی دیدم چطور می توانم چیزی را تغییر دهم. این اتفاق بارها برای تران افتاد و از آنجایی که او نمی دانست چگونه از این وضعیت خلاص شود، چندین بار اقدام به خودکشی کرد.
سوکول بر این باور است که اقدام به خودکشی واضحترین نشانه این است که آینده یک فرد خالی است و او دارای تفکر شهودی است. او می گوید اگر مردم زندگی معناداری برای آینده خود تصور کنند، هرگز دست به خودکشی نخواهند زد.
سوکول و تامیش مقالهای را در سال 2021 منتشر کردند که در آن توضیح دادند که درمانهای مرسوم برای افرادی که افکار خودکشی دارند اغلب مؤثر نیست. زیرا این درمان ها مستقیماً به آینده افراد نمی پردازد. به عنوان مثال، رفتار درمانی دیالکتیکی بر تمرکز بر زمان حال برای مقابله با اضطراب و مدیریت احساسات تاکید دارد. روایت درمانی همچنین به بیماران کمک می کند تا رویدادهای آسیب زا گذشته را در یک جدول زمانی قرار دهند. این روش به جای تمرکز بر پیوند بین حال و آینده، بر پیوند بین گذشته و حال تأکید می کند.
با توجه به ضعف درمان های گذشته، سوکول درمانی را ابداع کرد که شامل عناصری از روش های گذشته و حال است. اما تفکر در مورد آینده را در اولویت قرار می دهد و به عنوان درمان شناسایی مستمر هویت شناخته می شود. هدف او کمک به جانبازانی بود که با مشکلات روانی دست و پنجه نرم می کردند. سوکول درمانی با ایجاد طرحی در جدول ذهنی خود به این افراد کمک می کند تا پاسخ این سوالات را پیدا کنند: من کیستم و کجا باید بروم؟
سوکول نسخه اولیه این درمان را بر روی 17 جانباز طی یک مطالعه آزمایشی 4 هفته ای آزمایش کرد. این برنامه راه حل های متعددی را برای شرکت کنندگانی که برای دسترسی یا درک خاطرات خود تلاش می کردند، ارائه کرد. به گفته سوکول، یک حافظه واضح از داستان بزرگتر یا مقادیر بیشتر موجود در آن حافظه اهمیت کمتری دارد. او میگوید: «من تکنیکهای مختلفی دارم که افراد میتوانند از آنها برای استفاده از چیزهایی استفاده کنند که برایشان مهم یا معنادار است».
در هفته اول این آزمایش، از شرکت کنندگان خواسته شد تا ارزش های اصلی زندگی خود را تعریف کنند. سوکول انتظار داشت که این ارزش ها به جای رویدادهای خاص در گذشته، هسته اصلی داستان زندگی مردم را تشکیل دهند. برای رسیدن به این هسته، شرکت کنندگان با مرور تجربیات مثبت و منفی گذشته، انتخاب های خود را شناسایی می کنند.
سوکول معتقد است که اکثر کهنه سربازان از نظر اخلاقی آسیب دیده اند و انتخاب هایی که در گذشته انجام داده اند مطابق با آن چیزی نیست که می خواهند باشند. این نیز باعث می شود این افراد خاطرات خود را فراموش کنند. با تکیه بر رویکرد ارزشی، Sokol امیدوار است به شرکت کنندگان کمک کند تا متوجه شوند که بهترین انتخاب ممکن را در شرایط چالش برانگیز گذشته انجام داده اند.
یکی از راههای دسترسی به این ارزشها این بود که از شرکتکنندگان بخواهیم ارزشهایی را که برای آن افراد تصور میکنند، با معرفی آنها به افرادی که تحسین میکنند، شناسایی کنند. پس از انجام این کار، شرکت کنندگان می توانند از تجربیات تحسین کنندگان خود برای شناسایی ارزش های اصلی خود استفاده کنند.
هفته دوم این بررسی به آینده متمرکز بود. در این مرحله، شرکت کنندگان با تمرکز بر آینده احتمالی خود، سعی کردند تصور کنند که اگر انتخاب هایی همسو با ارزش های خود یا حتی مخالف آنها داشته باشند، چه آینده ای در انتظار آنها خواهد بود. در هفته دوم، شرکتکنندگان در زمانهای مختلف به خود گذشته یا آینده خود نامههایی نوشتند تا روابط فعال خود را ایجاد کنند.
در هفته سوم، شرکتکنندگان یاد گرفتند که بین داستانهای زندگی بیرونیشان، که مجموعهای از رویدادهای خارج از کنترل آنها هستند، و داستانهای زندگی درونیشان، که شامل انتخابهایی است که با ارزشهایشان همسو است، تفاوت قائل شوند. در هفته چهارم، شرکتکنندگان باید خود را در موقعیتی تصور میکردند که آیندهشان بر مشکلی غلبه میکند که خود فعلیشان با آن دست و پنجه نرم میکند.
تریش ترن همزمان با تحقیقات سوکول سفر بهبودی خود را آغاز کرد. سفر زمانی آغاز شد که ترن متوجه شد که ضربه روحی او چگونه به عزیزانش آسیب می رساند. ترن احساس گمشده کرد. به همین دلیل او شروع به تحقیق در مورد افرادی که از تروما رنج می برند، کرد و در نهایت به پروژه سوکول رسید. او عمیقاً تحت تأثیر این ایده بود که شرکت کنندگان برای ساختن آینده ای جدید نیازی به بازسازی گذشته ندارند.
تران عضو یک سازمان غیرانتفاعی است که یک گروه همسالان را برای حمایت از افرادی که قصد خودکشی دارند گرد هم می آورد. این مؤسسه همچنین به نویسندگانی که در مورد خودکشی می نویسند، مشاوره های گاه به گاه ارائه می دهد. در تماس با سوکول، ترن به او کمک کرد تا زبان مورد استفاده در برنامه خود را برای برقراری ارتباط با افراد آسیب دیده اصلاح کند. به عنوان مثال، او پیشنهاد کرد از ضمیر «ما» به جای «شما» استفاده کنید تا شرکت کنندگان احساس ارتباط بیشتری کنند. سوکول و تران در حال حاضر با هم کار می کنند.
تحقیقات اخیر به آزمایشگاه سوکول محدود شده است. اما نتایج بسیار امیدوار کننده ای داشته است. یک مطالعه آزمایشی نشان داد که این برنامه سطوح گزارش شده قبلی از افکار خودکشی و افسردگی را کاهش داد و این کاهش تا یک ماه ادامه داشت. سوکول اکنون یک کمک مالی پنج ساله به مبلغ یک میلیون دلار از وزارت امور کهنه سربازان ایالات متحده دریافت کرده است تا برنامه را افزایش دهد و یک کارآزمایی تصادفی کنترل شده را انجام دهد. این دادگاه به جای یک ماه سه ماه برگزار می شود.
سوکول با کمک تران و پیشکسوتان حاضر در برنامه اصلاح اساسی دیگری در برنامه خود ایجاد کرد. سپس شرکتکنندگان میتوانند تشخیص دهند که داستان زندگی خودشان چگونه با داستانهای افراد دیگر زندگیشان تلاقی میکند. این اصلاح همچنین برای تران که غرق در تحقیق در مورد ماهیت بین نسلی تروما است، منطقی بود. او اکنون زندگی خود را به عنوان بخشی از یک داستان بزرگتر با شخصیت های متعدد می بیند که هر یک از آنها اغلب در سفر خود در زندگی با مشکلاتی روبرو می شوند.
به گفته ترن، داستان زندگی او همیشه کوتاه خواهد بود. اما او توانسته است دایره ابدی زمان را بشکند و رابطه اش با گذشته را طوری تغییر دهد که زندگی در آینده ممکن شود.